محل تبلیغات شما

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم.


تا اینکه یک روز اون اتفاق افتادحال دختر خوب نبودنیاز فوری به قلب داشتاز پسر خبری نبوددختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنیولی این بود اون حرفاتحتی برای دیدنم هم نیومدی.شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید.

چشمانش را باز کرددکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنیددرضمن این نامه برای شماست!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:


سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدمپس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدمامیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)


دختر نمیتوانست باور کنداون این کارو کرده بوداون قلبشو به دختر داده بود
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شدو به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکرد 

[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید .]

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها